نفحات

ان فی ایام دهرکم نفحات فتربصوا

نفحات

ان فی ایام دهرکم نفحات فتربصوا

از کوه‌های همیشه

پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ق.ظ

درباره‌ی شباهتش به کوه تردید دارم، به همان اندازه بزرگ و استوار و پشتوانه‌طور هست اما یک عالمه لطیف‌تر و مهربان‌تر هم هست، شاید شبیه کوهی از دانه‌های تبخیر‌شده یا همان مه، نمی‌دانم! هر چه هست خیلی خوب است.

همیشه سر بزنگاه‌های زندگی که خودت را آماده کرده‌ای کم بیاوری یک دفعه تمام آن کوه، تمام آن قطرات ریز آب می‌آید می‌نشیند روبه‌رویت بدون مقدمه و خیلی راحت و روان و عجیب صادقانه و مهربان اوضاع را جور دیگری برای روایت و تحلیل می‌کند انگار کن با آن انگشت‌های تپلش با ناخن‌های از ته گرفته‌اش دانه دانه کلاف گره در گره دلت را باز می‌کند. 

انگار کن دلت، آسمان صاف بعد از باران بشود وقتی حرف‌هایش تمام شده و رفته، مخصوصا اگر برایش باریده باشی. و باریدن برای هیچ کس مثل باریدن برای پدر این کار را با دل آدم نمی‌کند. 

پ.ن:

1. لطفا نگران نشوید، این کم آوردن و باریدن، برای حدود یک سال و نیم یا حتی دو سال پیش بود، امروز صبح خیلی خیلی خیلی خیلی خفیف‌ترش تکرار شد ولی همان حس را داشت حالا گیریم در اشل کوچک. 

2. دست‌های تپلش :)

  • فاطمه علوی یگانه

نظرات (۲)

ای جان . حال کردم با این نوشته ات
فاطمه، ننوشتی چرا دیگه؟ :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی