نفحهی اول
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ
نفحهی اول را تقدیم میکنم به مادران سربازهای مرزی سراوان که چارهای جز شهید شدن نداشتند.
تا امروز دوستداشتم خدا پسری به من بدهد
اسمش را بگذارم حسین جان
تا هیچ کس حسین خالی صدایش نکند
هر کس هم پرسید حالا چرا حسین جان؟
بگویم آخر حسین، جان عالم است
در خیالم حسین جانم را صدا میزدم
حسین جانم، جان مادر، نور چشمم، پارهی تنم، میوهی
دلم
.
.
.
امروز بعد از دیدن این عکس
از خدا خواستم هرگز مادر نشوم
اگر میشوم پسردار نشوم
اگر پسردار شدم جنگی به پا نشود
که من حتی از تصور وداع با حسین جانم قالب تهی میکنم
پ.ن
یک. عکس متعلق است به پاییز 1364/تهران، خیابان امام خمینی/اعزام نیروهای داوطلب مردمی به جبهه/عکاس: ساسان مویدی
دو. پنج روز مانده به محرم
- ۳ نظر
- ۰۹ آبان ۹۲ ، ۰۰:۲۳