عادت میکنیم
خیلی شور و شوق داشتم/دارم برای وبلاگ جدید ولی یه چیزی هست که انگار کار و سخت کرده، نمیدونم شاید مثلا اسمشه، انگار اسمش خیلی سنگینه، انگار نمیشه زیر این اسم هر چیزی نوشت. شایدم آدرسشه که دوست داشتم همون نفحات باشه و قبلا گرفته شده بود.
شایدم قالبشه که هنوز ساخته نشده، یعنی اونی که قرار بود برام قالب بسازه رفته سربازی و من نمیدونم کیه فقط میدونم حامد قرار بود بهش بگه قالب وبلاگم و بسازه که فعلا نمیشه.
هر چی که هست من دو راه دارم الان، یکی این که فعلا ننویسم و همچنان منتظر رفع اینایی که گفتم باشم و راه دیگه این که سعی کنم به روی خودم نیارم که اینا رو دوس ندارم و بنویسم. میدونم راه دوم راه درستس مث همیشه.
احتمالا (روی احتمالی بودنش تاکید دارم) مینویسم، شاید اصلا از قصد بیام بنویسم که مثلا تمرین کرده باشم تو موقعیتی که خیلیام بر وفق مراد نیست نباید گذاشت و رفت و الا باید از همهجا گذاشت رفت و خدا میدونه من چقد دلم میخواد این کار و بکنم.
این جملهی آخر خودش به تنهایی چنتا پست میطلبه که دوس دارم دونه دونه دونه بنویسمشون.
- ۹۲/۰۹/۰۶